دانلود گلچین آهنگ های فرهاد

توی قاب خیس این پنجره‌ها
عکسی از جمعه‌ی غمگین می‌بینم
چه سیاهه به تنش رخت عزا
تو چشاش ابرای سنگین می‌ بینم

بوی عیدی ، بوی توت ، بوی کاغذ رنگی
بوی تند ماهی ‌دودی وسط سفره‌ ی نو
بوی یاس جانماز ترمه‌ی مادربزرگ
با اینا زمستونُ سر می ‌کنم
با اینا خستگیمو در می ‌کنم

توی قاب خیس این پنجره ها
عکسی از جمعه ی غمگین میبینم
چه سیاهه به تنش رخت عزا
تو چشاش ابرای سنگین میبینم
داره از ابر سیاه خون میچکه

گنجشگک اشی مشی، لب بوم ما مشین
بارون میاد خیس میشی، برف میاد گوله میشی
میفتی تو حوض نقاشی
خیس میشی، گوله میشین
میفتی تو حوض نقاشی

زردها بیهوده قرمز نشدند
قرمزی رنگ نیانداخته بیهوده بر دیوار
صبح پیدا شده اما آسمان پیدا نیست
صبح پیدا شده اما آسمان پیدا نیست

ز پوچ جهان هیچ اگر دوست دارم
ترا ای کهن بوم و بر دوست دارم
ترا ای کهن پیر جاوید برنا
ترا ای گران مایه دیرین ایران
تو ای شور بوم غمین

تو فکر یک سقفم ، یک سقف بی­روزن
یک سقف پابرجا ، محکم­تر از آهن
سقفی که تن­پوش هراس ما باشه
تو سردی شب­ها لباس ما باشه

با صدای بی‌صدا مث یه کوه ، بلند
مث یه خواب ، کوتاه یه مرد بود ، یه مرد
با دستای فقیر با چشمای محروم
با پاهای خسته یه مرد بود ، یه مرد

جغد بارون‌خورده‌ای تو کوچه فریاد می‌زنه،
زیر دیوار بلندی یه نفر جون می‌کنه،
کی می‌دونه تو دل تاریک شب چی می‌گذره؟
پای برده‌های شب اسیر زنجیر غمه!

می بینم صورتمو تو آینه با لبی خسته می پرسم از خودم
ابن غریبه کیه از من چی میخواد اون به من یا من به اون خیره شدم
باورم نمیشه هر چی میبینم چشامو یه لحظه رو هم میزارم
به خودم میگم که این صورتکه میتونم از صورتم ورش دارم

خسته ام ، از همه
خسته از دنیا
آسمان بشنو از قلب من این صدا
ای زندگی بیزار از توام

یه شب مهتاب، ماه میاد تو خواب
منو می بره، کوچه به کوچه؛ باع انگوری، باع آلوچه
دره با دره، صحرا به صحرا
اونجا که شبا پشت بیشه ها
یه پری میاد ترسون و لرزون، پاشو میذاره تو آب چشمه،

شنبه روز بدی بود
روز بی‌حوصلگی
وقت خوبی که می‌شد
غزلی تازه بگی

الملک یبقی مع الکفر و لایبقی مع الظلم
والا پیام‌دار، محمد!
گفتی كه یک دیار
هرگز به ظلم و جور
نمی‌ماند برپا و استوار!

تو هم با من نبودی،
آن که می‌پنداشتم باید هوا باشد،
و یا حتا، گمان می‌کردم این تو
باید از خیل خبرچینان جدا باشد.

بیکلام

اینجا بر تخته سنگ
پشت سرم نارنجزار
رو در رو دریا مرا میخواند
سرگردان نگاه میکنم

گرم و زنده بر شن‌های تابستان زندگی را
بدرود خواهم گفت
گرم و زنده بر شن‌های تابستان زندگی را
بدرود خواهم گفت
تا قاصد میلیونها لبخند گردم