دانلود گلچین آهنگ های سعید پورسعید

هــر کـه در سینـه دلــی داشـت به دلداری داد
دل نـفـرین شـده ی مــاست که تنهـاست هنوز
گـرچـه رفــتـی ز بـرم حـسرت روی تو نـرفـت
در ایـن خـانه به امـید تـو بـاز اســـت

برای آن که از چشمم غم دل را بپوشانم
زار میخندم
بدارم گر ز بی مهری بیاوزی به پای
دار میخندم

شاپری قصه ها عروس کاخ رویا
عکس قشنگ چشمات مونده تو خاطر ما
اون که با قهر و نازش قلب منو شکسته
با جادو قفل لبامو بسته لپاش برام مثل شبای عیده

وقتی همه جا من دنبال تو بودم
از زخم زبون هاکه آسوده نبودم
از تو گلــه دارم که اشکام و ندیدی
برات فــرقی ندارهدیگه بودو نبودم
تا کی بشینم منهی منتظر تو

یه روزی از همین روزا بهونه تو رو دارم
یه عالمه نگفتنی هوای خونمو دارم
هوای شهر و کوچمو که عشق از اونجا پا گرفت
به انتطار نشستن و رسیدن تورو دارم

به سراغ تو شبی می آیم می آیم
با دو صد بوسه نو با دو صد راز و نیاز
به سراغ تو شبی می آیم می آیم
با دلی خسته ز درد با غم و غصه زیاد
مثل شبنم که نشیند بر گل

شبا وقتی که تنهایی میاد همراه دلتنگی
می پیچه باز صدای پات به روی پله سنگی
به فکر اینکه برگشتی دلم میاد به پیشوازت
خیال قامتت اینجاست، نگاهم میکنه نازت
دلم از روی نومیدی میگه اون نیست

تو مثل گلی ناز و خوشگلی با این همه درد ای یار درمون دلی
با عشوه و ناز دل رو می بری هیچی نمی خوام ای یار وقتی با منی
من به یاد تو دل سپرده ام من به عشق تو ای یار سر سپرده ام
دور از تو دلم غصه ها داره با بودن تو این دل پروا نداره

میخوام تو حوضتون شراب بریزم
تو چشم اهل خواب بریزم
وقتی میبینن هفت تا پادشاهو
بیام رو بالشت گلاب بریزم

بازی دیگه تمومه شیرین زبونی نکن
اشک منو در نیار نا مهربونی نکن
هر چی بدی کشیدم تقصیر سادگیم بود
اینهمه غصه و غم حاصل زندگیم بود

تو که با مشعل شادی اومدی به خونه من
مثل یک نور امیدی تابیدی به کلبه من
وقت رفتن چرا با من خداحافظی نکردی
با پیامی با سلامی دلمو راضی نکردی

منو دیدی روتو برگردوندی
باز دل عاشقمو سوزوندی
با چه شوقی اومدم به سوی تو
ولی چشمهای منو گریوندی
نه حرفی نه پیامی نه عشقی نه سلامی

چشم تو همرنگ دریا مثه بارون آسمونی
توی ابر دیده ی من می تو نستی تو بمونی
رفتی اما ای مسافر در غباری از جدایی
روح دریا مانده و من خاطرات آشنایی

نامه نوشته ای به من
پر از شکایت و گله
دوری و سر میاری باز
از من خسته حوصله
نامه نوشته ای به من

زبانم را نمی دانی نگاهم را نمی بینی
ز اشکم بی خبر ماندی و آهم را نمی بینی
سخن ها خفته در چشمم نگاهم صد زبان دارد
چرا ای بی وفا طرز نگاهم را نمی بینی

وقتی تو شبای سردم اجاق ستاره کوره
واسه کبوترامون آسمون چه بی عبور
چی بگم وقتی گل عشق زخمی تیغ تگرگ
توی ذهن باغچهامون پچ پچ پائیز و برگ

هر که عاشق شد جفا بسیار می باید کشید
بهر یک گل منت از صد خار می باید کشید
من به مرگم راضی ام
من به مرگم راضی ام اما نمی آید اجل