دانلود گلچین آهنگ های وحید تاج ۹۹ و ۲۰۲۰

بخوان به‌نام عاشقی، نشد بگویمت که عاشقت منم
بخوان که با نوای تو به ساز عاشقی همیشه می‌زنم
که همه جانیّ و جهانی
به دل‌آرایی که بخوانی
ما اگرچه خستگان ، چنین

صد پرده به هر نفس دردیدن
عشق است عشق است
اول نفس از نفس گسستن
اول قدم از قدم بُریدن
اول نفس از نفس گسستن

یک روز می‌آیی که من دیگر دچارت نیستم
از صبر لبریزم ولی چشم انتظارت نیستم
یک روز می‌آیی که من نه عقل دارم نه جنون
نه شک به چیزی نه یقین ، مست و خمارت نیستم
شب‌زنده داری می کنی تا صبح زاری می کنی

در نگاه من بهارانی هنوز
پاک تر پاک تر از چشم سارانی هنوز
روشنایی بخش چشم آرزو
خنده ی خنده ی صلح بهارانی هنوز
در نگاه من بهارانی بهارانی بهارانی هنوز

خداوندا خداوندا به لطفت شب رسیده به امید به امید طلوع یک سپیده
تویی هر شب سرور ماه و شور ماه و نور ماه جهان در دست عشقت
تویی یار و همه قیل و قال و جان و دل و جهان سرمست مست مست

در پیش بیدردان چرا فریاد بی حاصل کنم
گر شکوه ای دارم ز دل با یار صاحبدل کنم
در پرده سوزم همچو گل در سینه جوشم همچو مل
من شمع رسوا نیستم تا گریه در محفل کنم
اول کنم اندیشه ای تا برگزینم پیشه ای
آخر به یک پیمانه می اندیشه را باطل کنم

در چشمه ی خون و جنون شستند
یاران ما گرد عدم از خویش
راه سعادت را نشان دادند
باید برون زد یک قدم از خویش
رفتند اگر مردان کیش مهر

من کی ام حرفی بزن آیا توام آیا منم یا که هرگز نیستم
چیزی بگو از بودنم حرف پیدا کردن موری درون شهر نیست
کهکشانی گم شده در یک وجب پیراهنم
بارها شک کرده ام که من توام یا تو منی
با خودم وقتی به جایت حرف هایی میزنم

بهار آمده وقت خفته
بخوان نکته های نهفته
از این موسم نو بهاری
ببین چشم هرگز نخفته

فلک ز عشق مهرابی ندارد
جهان بی خاک عشق آبی ندارد
...

آه
به کویت بادل شاد
آمدم باچشم تر رفتم
به دل امید درمان داشتم
درمانده تر رفتم

بیکلام

بیکلام

خیال خام پلنگ من
به سوی ماه جهیدن بود
و مـاه را زِ بلندایش
به روی خاک کشیدن بود

رفته ای و سهم من این است ، جانی بی قرار
دور مانده ام از تو و این عشق عمری عازگار
آسمان بارانی و بغضی گلو گیر من است
بی تو هر شب انتظارو انتظارو انتظاااار

آه خدای منو
ندانستم که تو کی آمدی
ای دوست
کی رفتی

در جستجویم آمدی هر بار اما تورو هربار گم کردم
من بال های آرزویم را در لحظه دیدار گم کردم
من ناگزیر از زندگی کردن ناچار میگشتم به دنبالت
انگار که یک تار مویت را در بین گندم زار گم کردم

گرم بازآمدی محبوب سیم اندام سنگین دل
گل از خارم برآوردی و خار از پا و پا از گل
گروهی همنشین من خلاف عقل و دین من
بگیرند آستین من که دست از دامنش بگسل

با من بی کسه تنها شده
یارا تو بمان
همه رفتند از این خانه
خدارا تو بمان

شراب تلخ میخواهم
که مرد افکن بود زورش
که تا یک دم بیاساید
ز دنبال و شر و شورش

خانه بی جان ز تو جان یافته جانا رجب
گر همه من جان بشود بر اثر آمدنت
...